ROSHANGARAN

ROSHANGARAN

امیرالمؤمنین علی(ع) : اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند ؛ اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند؛ اگر گوش شنوا دارید حق را به گوشتان خواندند.

نویسندگان

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کفر» ثبت شده است

پرسش : تکذیب و تمسخر اسلام توسط برخی که به مدارج علمی، ثروت و یا رفاه رسیده‌اند، مرا ناآرام می‌کند که نکند به خاطر بی‌عرضگی، ناتوانی و فقر به خدا و اسلام روی آورده‌ام؟!

پاسخ :  اتفاقاً این ناآرامی و نگرانیِ بسیار خوب و مفیدی می‌باشد، چرا که هر مسلمانی باید توجه کند و بداند که چرا به خدا ایمان و به اسلام روی آورده است؟

مهم است که آدمی بداند، آیا [به حد خودش]، خدا و معاد را شناخته و باور نموده است، و یا از روی نیاز فطری در تکیه به یک نیروی برتر، و یا عادت و سنت، می‌گوید: «خدا و معاد»؟!

 

هر کسی [از زن و مرد] باید بداند که چون توان و هنر آوازه خواندن را ندارد، نماز می‌خواند، و یا چون عُرضه‌ی نمایش صورت و اندام در کوچه و بازار به دیگران را ندارد، پوشش مناسب را برگزیده است، یا این یک انتخابی هدفمند و از روی شناخت، علم، اراده و اختیار بوده است. به همین دلیل است که اصول عقاید در اسلام تحقیقی است و تقلید در آن جایز نمی‌باشد.

فقر و ناتوانی

نه تنها هیچ اشکالی ندارد که شناخت و درک "فقر و ناتوانی ذاتی"، سبب خداشناسی، خداپرستی، خدا دوستی و معادگرایی شود، بلکه خوب، لازم نیز هست و از پایه‌های محکم و استوار "معرفت و ایمان" می‌باشد. چنان که خداوند متعال، در قرآن کریم، انسان را به این فقر ذاتی خودش، توجه می‌دهد، منتهی متذکر می‌گردد که «فقر تو، فقط در برابر الله جلّ جلاله است، و همگان چون خودت فقیر هستند، و غنی و حمید فقط خداوند متعال است:

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (فاطر، 15)

ترجمه: اى مردم شما (همگى) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بى‌نیاز و شایسته‌ی هر گونه حمد و ستایش است!

Hamid Kamanbedast

پرسش : ما بوسیله ائمه و اولیاء خدا ازخداوند شفا و حاجت می‌گیریم‌؛ هندو‌ها هم از گاوها و بت‌هایشان و همینطور ملل و مذاهب دیگر ازچیزی که به آن اعتقاد دارند و همه هم به آن معجزه می‌گویند. پس ازاین نظر چه فرقی با هم داریم.

پاسخ :


معمولاً فرق اساسی اعمال و رفتارهای انسان، چه عبادی و چه غیر عبادی و رفتارهای روزمره‌ی زندگی آنها، در شکل و فیزیک ظاهری آن رفتارها نیست، بلکه در هدف، نیّت و چرایی آنهاست که به چگونی و جهان‌بینی و اعتقاد آنها بر می‌گردد.

الف – ما در مقابل خداوند متعال سجده می‌کنیم؛ بت‌پرستان مقابل بت‌هایشان سجده می‌کنند و طاغوت پرستان نیز مقابل فراعنه و قدرت‌های زمان‌شان به سجده می‌افتند؛ پس فرق در فیزیک رفتار نیست، بلکه در همان «لا إله الا الله» و «أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ» می‌باشد.

ما غذا می‌خوریم و مایه‌جات می‌نوشیم و دیگران نیز همین‌کار را می‌کنند، ما کسب معاش می‌کنیم، دیگران نیز همین کار را می‌کنند، ما جماع می‌کنیم و دیگران نیز همین‌کار را می‌کنند ...، اما فرق در حلال و حرام، محرم و نامحرم، زناشویی یا زنا است. در واقع فرق در صراط مستقیم و صراط جحیم است؛ فرق در حکم‌ الله یا حکم شیطان و هوای نفس است.

در جنگ، هم پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین، حضرت عباس و ... علیهم‌السلام شمشیر می‌زدند و هم سفیانی‌ها، خوارج و امثال شمر و خولی – امروزه هم مجاهدین می‌جنگند، می‌کشند و کشته می‌شوند و هم لشکریان کفر و شرک و نفاق؛ پس در فیزیک رفتار آنها تفاوتی نیست، بلکه تفاوت در همان «فی‌سبیل‌ الله» و «فی‌سبیل الطاغوت» است.

 

Hamid Kamanbedast

پرسش : سرنوشت افرادی هم چون ادیسون که فاقد ولایت و امامت بوده‌اند و در ضمن خدماتی به جامعه بشری نموده‌اند در آخرت چیست؟

پاسخ :


بدیهی است خداوند متعال که نه تنها عادل، بلکه حکیم و رحیم است، از هیچ کس بیش از توان و امکانش سؤالی نمی‌نماید، چنان چه فرمود: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها - خدا هیچ کس را جز به اندازه طاقتش مکلّف نمى‏کند (البقره – 286)». پس اگر یک دانشمند یا یک عامی، فرصت، امکان و شرایط کسب معلومات و شناخت داشته، اما اهمال کرده، مسئول و پاسخ‌گو است و اگر به نسبت امکان و شرایط خود پیگری نموده، اما به خاطر محدودیت‌های زمانی – محیطی و ... به حقایق لازم دست نیافته، تکلیفی بر او نیست.
اگر چه ادیسون، انیشتاین و امثالهم، ولایت امیرالمؤمنین را نمی‌شناختند و نداشتند، اما بنا به اقرارهای خودشان انسان‌های موحدی بودند و به خاطر دانش و خدماتشان به نوعی مأجور هستند (اجر می‌برند). مگر آن که از روی عمد اهمال یا لجاجت کرده باشند.
آیات ذیل و ده‌ها آیه‌ی دیگر، بیان از آن دارد که هیچ چیز (دانش، نیت، عمل و ...) حتی اگر به کوچکی ذره‌ و مثقالی باشد، از نظر خداوند متعال، عادل، حکیم و رحیم مخفی و پوشیده نمی‌ماند و هر کس نتیجه‌ی اعمال و رفتار خود را می‌بیند.

- إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظیماً .
خدا ذره‏اى هم ستم نمى‏کند. اگر نیکی باشد آن را دو برابر مى‏کند و (به غیر از اجر متقابل) از جانب خود نیز مزدى به کرامت مى‏دهد. (النساء – 40)

Hamid Kamanbedast

پرسش :بسیار مطرح می‌کنند که علت مسلمانی ملت ایران، حمله اعراب به ایران است! پاسخ استدلالی شما چیست؟

پاسخ :

 

اگر چه آنان که چنین اتهامی به فهم و شعور ملت ما وارد می‌کنند باید خود دلیلی بر اثبات مدعای توهین آمیز خود بیاورند، و لابد خودشان ایرانی نیستند که این جنگ در آنها اثر مشابه نگذاشته و مسلمان نشده و با آن مخالفت می‌کنند! اما پاسخ استدلالی لازم به شرح ذیل ایفاد می‌گردد:

هر موجودیتی، برای پیدایش و سپس تداوم بقایش به دو «علت» نیاز دارد: الف – علت به وجود آورنده (علت محدثه) و ب - علت نگه‌دارنده (علت مبقیه). لذا اگر پدیده‌ای به علتی به وجود بیاید، آن علت دلیلی برای بقای آن نیست، مگر آن که علل نگه‌دارنده نیز وجود داشته باشد. مثلاً اگر مهندس و معمار و بنا و کارگر و مصالح، از علل به وجود آورنده‌ (محدثه) یک بنا باشند، دلیل نیست که آن بنا طی ده‌ها یا صدها سال باقی بماند، مگر آن که از علل نگه‌دارنده (مبقیه) مانند: زیر سازی محکم، کیفیت مصالح، شرایط مناسب جوی و ... نیز برخوردار باشد.

Hamid Kamanbedast

پرسش : قرآن تصریح دارد که هر کس جز خدا «ولیّ» بگیرد، جایگاهش جهنم است و حال آن که شیعیان معصومین را «اولیاء الله» می‌دانند! به این تناقض چگونه پاسخ داده می‌شود.

پاسخ :


تناقض به هنگام تفکیک و یا مثله کردن آیات و ایمان به بعضی و کفر (پوشاندن) بعضی دیگر پیش می‌آید، وگرنه در قرآن کریم تناقضی وجود ندارد. هیچ گاه نباید کسی (موافق یا مخالف)، در مقام تحقیق و بررسی در آیات قرآن کریم، بر اساس میل، کشش، هوای نفس و پیش‌داوری، آیات کریمه را مورد مطالعه قرار دهد.

الف – کلمه «ولایت» معانی متفاوتی دارد. واژه «ولایت» و مشتقات آن یعنی ولی، مولی، تولی، همه از یک ماده است. ریشه همه آنها ولایت است. صفت مشبهه اش ولی می‌شود. جمع آن اولیاء است. فعلش هم تولی می‌باشد. 

کلمه یا اسم «ولی» گاه در مورد حق تعالی به کار رفته است، چنان چه می‌فرماید: الله ولی مؤمنان است. گاه به صورت جمع، در مورد طواغیب به کار رفته است، چنان چه می‌فرماید: اولیا کفار، طواغیب هستند «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ ... الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ». در هر دو صورت فوق، این کلمه به معنای «آقا، سرور و صاحب اختیار» می‌باشد. و تصریح دارد که مؤمن الله را صاحب اختیار خود می‌داند، اما کفار خودشان ولایت و سلطه‌ی شیطان را قبول می‌کنند «إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» - گاه به معنای بزرگی و زیر نفوذ داشتن و سرپرستی است، چنان چه می‌فرماید بعضی از مؤمنین، اولیای بعضی دیگر هستند و بعضی از کفار و منافقین نیز اولیای بعضی دیگر هستند - گاه این کلمه به معنای پشتیبان، ناصر و مددکار به کار رفته است، چنان چه می‌فرماید سرپرست، پشتیبان و ناصر مؤمنین الله جلّ جلاله است، اما کفار مولایی ندارند که بتواند آنها را یاری کند: «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَأَنَّ الْکَافِرِینَ لَا مَوْلَى لَهُمْ». اما گاه این کلمه به معنای دوستی به کار رفته است و به بندگان نیز نسبت داده شده است، چنان چه می‌فرماید، دوستان خدا خوف و حزنی نخواهند داشت. «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ»

 

Hamid Kamanbedast