ROSHANGARAN

ROSHANGARAN

امیرالمؤمنین علی(ع) : اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند ؛ اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند؛ اگر گوش شنوا دارید حق را به گوشتان خواندند.

نویسندگان

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دین» ثبت شده است

اگر کسانی آیات الهی را به تمسخر گرفته و یا به پیامبر(ص) و امامان(ع) توهین کنند، چگونه باید با آنان برخورد کرد؟!
پرسش
سلام. اگر کسی آیات الهی را به تمسخر بگیرد و به پیامبر(ص) و امامان(ع)توهین کند، چگونه باید در مقابلش عکس العمل نشان داد؟! چون این افراد بیشتر کسانی هستند که به ارشاد و توضیحات منطقی گوش نمی‌دهند. یا آن‌قدر از حقیقت دور شده‌اند که بحث دین برایشان کوته فکری تام است.
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در چند آیه در ارتباط با کسانی که آیات روشن الهی را به تمسخر می‌گیرند و امر به معروف و نهی از منکر در آنها تأثیر نمی‌کند، می‌فرماید از آنها فاصله بگیرید و اگر در مجلس آنها نشسته‌اید جلسه را ترک و آنها را به حال خود رها کنید:
1. «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُم»؛[1]و خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرد که هر گاه بشنوید افرادى آیات خدا را انکار و استهزا مى‌‏کنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند! و گر نه، شما هم مثل آنان خواهید بود.
2. «وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی‏ آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛ [2]هر گاه کسانى را دیدى که آیات ما را استهزا مى‌‏کنند، از آنها روى بگردان تا به سخن دیگرى بپردازند! و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیّت ستمگر منشین!
خداوند به پیامبر اسلام(ص) دستور داده است، اگر مشاهده کردی کسانى آیات قرآن را به تمسخر گرفته و نسبت به آن سخنان ناروا می‌گویند، از آنها دوری کن. بدیهی است که این حکم اختصاصى به پیامبر(ص) ندارد، بلکه یک دستور عمومى است که در شکل خطاب به پیامبر اسلام(ص) بیان شده است.
آیات مورد بحث این حکم اسلامى را تأکید می‌کند و به مسلمانان هشدار می‌دهد هنگامى که بشنوید افرادى نسبت به آیات قرآن کفر مى‌‏ورزند و استهزاء می‌کنند با آنها ننشینید تا از این کار صرف‌نظر کرده، به مسائل دیگرى بپردازند.
فلسفه آن هم کاملاً روشن است؛ زیرا این یک نوع مبارزه عملى به شکل منفى در برابر این‌گونه کارها است؛ زیرا اگر مسلمانان در مجالس آنها شرکت مى‌‏کردند، آنها براى انتقام گرفتن و ناراحت ساختن ایشان به سخنان باطل و نارواى خود ادامه مى‌‏دادند، اما هنگامى که با بى‌‏اعتنایى از کنار آنها بگذرند، طبعاً سکوت خواهند کرد و به مسائل دیگر خواهند پرداخت؛ چرا که تمام هدف آنها ناراحت ساختن پیامبر(ص) و مسلمانان بود.
این موضوع به اندازه‌‏اى اهمیت دارد که در آیه دوم اضافه می‌کند، اگر شیطان ترا به فراموشى افکند و با این‌گونه اشخاص سهواً همنشین شدى به مجرد این‌که متوجه موضوع شدی فوراً از آن مجلس برخیز و با این ستم‌کاران منشین.[3]
در روایات نیز در بیان یکی از مصادیق این آیات از امامان نقل شده است که مراد این آیات، آن است که هر گاه کسی حق را انکار کند و زبان خود را به مذمت ائمه(ع) بگشاید باید از او اجتناب نمود، هر جا و به هر نوع که باشد. بنابر این، مراد از «آیاتِ اللَّهِ» اهل ائمه(ع) هستند، چنانچه على بن ابراهیم روایت کرده که «آیات اللَّه هم الأئمة علیهم السلام».[4]
رسول خدا(ص) در این ارتباط فرمود: «من کان یؤمن باللَّه و الیوم الآخر فلا یجلس فی مجلس یسب فیه إمام أو یغتاب فیه مسلم»؛[5] کسی که به خدا و روز جزا ایمان داشته باشد، در مجلسی که در آن به امام ناسزا گفته می‌شود، یا غیبت مسلمانی صورت می‌گیرد نمی‌نشیند.
از امام رضا (ع) نیز در تفسیر آیه 140 سوره نساء آمده است: «إذا سمعت الرجل یجحد الحق و یکذب به و یقع فی أهله فقم من عنده و لا تقاعده»؛[6] هر گاه بشنوید که حق مورد انکار و تکذیب قرار مى‌‏گیرد و اهل مجلس به این کار سرگرم هستند، از آن مجلس برخیزید.
برای آگاهی بیشتر: پاسخ‌های 27144 و 40206 را مطالعه کنید.
 

[1]. نساء، 140.
[2]. انعام، 68.
[3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏4، ص 172؛ ج ‏5، ص 289، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[4]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج ‏1، ص 156، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[5]. همان، ص 204.
[6]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج ‏1، ص 281، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.

www.islamquest.net

Hamid Kamanbedast

پرسش : در فضای مجازی مطالب بسیار زیادی یافت می‌شود که می‌گویند: "دین ما دین انسانیت است"، لطفا در مورد دین انسانیت توضیح دهید!

در فضای مجازی خیلی چیزها می‌نویسند، منتهی مهم و قابل توجه این است که نویسنده باید توضیح دهد، دلیل بیاورد، اثبات کند، سند و یا شاهدی اقامه کند ... . پس ما منظور نویسنده را نمی‌دانیم. خودش باید بگوید که "انسانیت" یعنی چه و منظورش از "دین انسانیت" کدام است؟

اما در هر حال، بدیهی است که "دین" برای "انسان" است و دینی می‌تواند کامل و سالم (اسلام) باشد که از یک سو با جامعیت کامل، تمامی شئون فردی و اجتماعی انسان را شامل گردد و از سویی دیگری منافاتی با "عقل و فطرت" نداشته باشد.

انسان، موجودی تک بُعدی و تک منظوره و یا تک سلولی نیست، بلکه بسیار پیچیده است. خداوند متعال که خالق انسان و جهان است، فرمود که او را در بهترین اندازه‌ها خلق کردم:

«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» (التین، 4)

ترجمه: که به یقین ما انسان را در بهترین اعتدال و استقامت (در جسم و روان) آفریدیم. (قامت مستقیم، اعضاء متناسب، بشره ظاهر، مغز متفکر، روح قابل فضایل دادیم)

امیرالمؤمنین، امام علی علیه‌السلام، انسان را متذکر می‌شود که "گمان نکن جسم صغیری هستی، بلکه عالمی در تو پیچیده شده است"، از این رو ب انسان «عالَم صغیر» و حتی برخی «عالَم کبیر» می‌گویند.

انسان:

انسان روحی از عالَمِ اَمرِ الهی دارد - ملکوتی از عالم ملائک دارد - عقل و اختیاری دارد که حتی ملائک ندارند - ظرفیت و استعداد علمی او به قدری است که می‌تواند متعلم کلّ اسما و نشانه‌های الهی گردد (وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا) و به حقایقی از عِلم دست یابد که حتی از توان علمی ملائک نیز بالاتر است و لذا معلم ملائک شود – انسان فطرتی خداشناس، خداپرست و خدا جو دارد و عاشق آن هستی و کمال محض آفریده شده است – انسان می‌تواند امیدوار باشد به «لقاء الله» و نظر کند به «وجه الله» ... و به مقام خلیفة‌الله‌یی و مقام محمود برسد .. – از سوی دیگر، همین انسان، از بدنی کاملاً حیوانی برخوردار است و رویش‌های نباتی نیز دارد و از جمادی نیز بی‌بهره نیست.

بدن حیوانی، زندگی و حیات حیوانی دارد – بالتبع غرایز حیوانی دارد - بر اساس «شهوت و غضب» حرکت می‌کند، چنان چه روحش بر اساس «حبّ و بغض» حرکت می‌کند – میل (شهوت) به امنیت و حفظ سلامتِ تن، خوردن، نوشیدن، خوابیدن، جماع، تولید مثل، مسکن، مالکیت محیطی، قدرت فیزیکی ... و سایر شهوات از یک سو، و غضب (دشمنی) نسبت به هر تهدیدی که تمایلات و شهوات او را هدف بگیرد، از سویی دیگر. چنان که روحش عاشق خداست، عاشق کمال است، عاشق معرف و جمال است، عاشق وصال و لقا است (حبّ) و با هر چیزی یا هر شخصی که مزاحم رسیدن او شود، دشمنی دارد (بغض).

دین انسانیت:

پس انسان ممکن است یک سویه عمل کند. ممکن است به گمان میل به حیات اخروی، دنیایش را تلف کند و به آخرت نیز نرسد و ممکن است با توجه به «نفس حیوانی»، از روح و ملکوت خود که اصل وجودش است غافل شود، عقلش معیوب و قلبش محجوب گردد، و یک حیوان تمام عیار و بلکه بدتر گردد و خود را در مراتب وجود به جای "اعلی علیین" به "اسفل السافلین" بکشاند:

«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)

ترجمه: و حقّا که ما بسیارى از جن و انس را (گویى) براى دوزخ آفریده‏ایم، زیرا که دل‏ها دارند ولى (حقایق را) بدان نمى‏فهمند، و چشم‏ها دارند ولى بدان (به عبرت) نمى‏نگرند و گوش‏ها دارند ولى بدان (معارف حقّه را) نمى‏شنوند آنها مانند چهارپایانند بلکه گمراه‏ترند (زیرا با داشتن استعداد رشد و تکامل، به راه باطل مى‏روند) و آنها همان غافلانند.

Hamid Kamanbedast

پرسش : چرا باید در احکام دین، از مراجع تقلید کنیم؟

پاسخ:

همه مردم در همه زمان‏ها و مکان‏ها، چیزى را که نمى‏دانند از کارشناس مى‏پرسند. مراجع تقلید و علما نیز هنگامى که مریض شوند از نسخه پزشکان تقلید مى‏کنند. بنابراین تقلید ریشه در تاریخ بشر دارد و ما در شناخت احکام دین به کارشناس دین مراجعه مى‏کنیم، چنانکه در امور دیگر به کارشناس آن رجوع مى‏کنیم. 
در قرآن مى‏خوانیم: «فَسئلوا اهل الذِّکر اِن کنتم لاتعلمون»(سوره نحل، آیه 43) اگر نمى‏دانید از اهل ذکر سؤال کنید. 
این آیه نمى‏فرماید: از هر عالمى سؤال کنید، بلکه مى‏فرماید: از عالمى سؤال کنید که اهل ذکر باشد، یعنى یاد خدا باشد، پروا و تقواى الهى داشته باشد، نسبت به دانسته‏ها و آموخته‏هاى خود فراموشکار نباشد. 
به گفته روایات، تقلید باید از عالمى باشد که علاوه بر علم و آگاهى در بالاترین سطح، عادل نیز باشد و افکار، گفتار و رفتارش بر اساس هوا وهوس وتمایلات نفسانى نباشد. 
ساختمانِ بدون پروانه و مجوّز قابل تخریب است مگر آنکه صاحبِ خانه آنگونه طراحى کرده باشد که تصادفاً خانه او طبق مقرّرات مسئولین شهرسازى واقع شده باشد. عمل بدون تقلید نیز باطل است، جز آنکه این عمل مطابق فتواى مرجع تقلیدش باشد.



Hamid Kamanbedast

پرسش : اگر اسلام دین حق و قرآن کتاب کاملی است، پس چرا مسلمانان در همه جای دنیا بدبخت و گرفتار و کفار (به ویژه در اروپا و آمریکا) بسیار پیشرفته تر و متمدن تر از مسلمانان هستند؟!

پاسخ :


ابتدا دقت فرمایید که اصلاً چنین نیست که کفار به ویژه در اروپا و آمریکا پیشرفته تر و متمدن تر از مسلمانان باشند. بلکه آنان در تکنولوژی و برخی از قوانین اجتماعی جلوتر از بسیاری از کشورها و ملت ها و از جمله جوامع اسلامی هستند. چنان چه نه تنها بر کسی پوشیده نیست، بلکه خود نیز اقرار دارند که هنوز نژاد پرستی که در تمامی ادیان و به ویژه اسلام بسیار نکوهیده است، در آن جوامع بیداد می کند. جنگ جهانی اول و دوم و کشتار میلیون ها انسان بی گناه و استفاده از بمب های اتمی، نوترونی، شیمیایی، فسفری و سایر سلاح های کشتار جمعی توسط همین جوامع به اصطلاح متمدن و پیشرفته ساخته و استفاده شده و می شود.
در همین نیم قرن اخیر کشتارهای بی رحمانه در جنگ ویتنام و هم چنین در فلسطین – لبنان – بوسنی هرزگوین – ایران – عراق – افغانستان و تمامی کشورهایی (اعم از مسلمان یا غیر مسلمان) که به نوعی درگیر جنگ و خونریزی شده اند، توسط همین ها به راه افتاده است و مافیاهای سیاسی و اقتصادی – لژهای فراماسیونی – سازمان های صهیونیستی – گروه های تروریستی رسمی و غیر رسمی – سازمان های جاسوسی ... و جنایات هولناکی که در سرتاسر گیتی انجام می دهند، متعلق به همین به اصطلاح متمدنین پیشرفته است. و نهایت آن که در آمریکا و اروپا بیش از هر جای دیگری هنوز برده داری و برده کشی زنان در قالب های مدرن و سنّتی رایج است و خرید و فروش کودکان و حتی اعضای آنان از افتخارات این قوم است!

Hamid Kamanbedast

پرسش :بسیار مطرح می‌کنند که علت مسلمانی ملت ایران، حمله اعراب به ایران است! پاسخ استدلالی شما چیست؟

پاسخ :

 

اگر چه آنان که چنین اتهامی به فهم و شعور ملت ما وارد می‌کنند باید خود دلیلی بر اثبات مدعای توهین آمیز خود بیاورند، و لابد خودشان ایرانی نیستند که این جنگ در آنها اثر مشابه نگذاشته و مسلمان نشده و با آن مخالفت می‌کنند! اما پاسخ استدلالی لازم به شرح ذیل ایفاد می‌گردد:

هر موجودیتی، برای پیدایش و سپس تداوم بقایش به دو «علت» نیاز دارد: الف – علت به وجود آورنده (علت محدثه) و ب - علت نگه‌دارنده (علت مبقیه). لذا اگر پدیده‌ای به علتی به وجود بیاید، آن علت دلیلی برای بقای آن نیست، مگر آن که علل نگه‌دارنده نیز وجود داشته باشد. مثلاً اگر مهندس و معمار و بنا و کارگر و مصالح، از علل به وجود آورنده‌ (محدثه) یک بنا باشند، دلیل نیست که آن بنا طی ده‌ها یا صدها سال باقی بماند، مگر آن که از علل نگه‌دارنده (مبقیه) مانند: زیر سازی محکم، کیفیت مصالح، شرایط مناسب جوی و ... نیز برخوردار باشد.

Hamid Kamanbedast

پرسش : وقت دعا فکر می‌کنم، خدا همه چیز را آفریده و به خودمان واگذار کرده است و دعا یا توکل تلقیناتی است برای فریب خودمان؟

پاسخ :


آیا این گمان خطا خودش یک تلقین کاذب نیست؟ به کدام یا به چه استدلال عقلانی و منطقی‌ای مبتنی و متکی است؟
دقت شود، اگر کسی اعتقادی به خدا نداشته باشد، نباید اصلاً در خصوص توکل، توسل، دعا و ... که به خدا و فعل خدا و چگونگی ارتباط انسان با خدا بر می‌گردد، تفحص و بحث کند، چرا که اصل را قبول ندارد تا فرع متعلق به آن را قبول داشته باشد یا مورد تفکر و بحث قرار دهد و باید تحقیق و تفکر خود را از نقطه‌ی دیگری آغاز نماید. اما اگر کسی خدا را قبول داشته باشد، با شناختی که از خالق علیم، حکیم و قادر دارد، می‌فهمد که آفریدن جهان و رها کردن آن، کاری عبث و غیر حکیمانه است و چنین کارهایی از خدا صادر نمی‌گردد و او منزه (سبحان) از این نقص‌ها می‌باشد. لذا هم خلق کرده و هم «ربوبیّت» می‌نماید. چنان چه فرمود:

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ * فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ» (المؤمنون، 115 و 116)
ترجمه: آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ‏ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمى‏شوید * پس والاست‏ خدا فرمانرواى برحق خدایى جز او نیست [اوست] پروردگار عرش گران‌مایه.

Hamid Kamanbedast

پرسش :اگر در عربستان به دنیا می‌آمدیم، سنی یا وهابی بودیم، اگر در اروپا به دنیا می‌آمدیم، قطعاً مسیحی بودیم و حالا که در ایران هستیم، مسلمان و اهل تشیع هستیم؛ پس این جبر جغرافیاست که ما را شیعه کرده است. دلیل استدلالی و قوی می‌خواهیم

پاسخ :

 
تردیدی نیست که فرهنگ محیط و جوّ حاکم بر محیط زندگی، در سمت و سو و جهت‌گیری‌های انسان مؤثر می‌باشند، چنان چه عوامل دیگری چون فرهنگ خانواده، فرهنگ حاکم بر محیط‌های آموزشی، فرهنگ حاکم بر رسانه‌های عمومی و از جمله صدا و سیما و ...، در ساختار فرهنگی انسان تأثیرگذار هستند؛ که اگر چنین تأثیری نداشتند، هر کشوری و هر فرهنگی بر حفظ و ترویج فرهنگ خود اهتمام نمی‌ورزید و حتی کفار و مستکبرین این سرمایه‎گزاری‌های کلان را به امور آموزشی، تربیتی و نیز تبلیغی و ضد تبلیغی در عرصه‌ها و به شیوه‌های متفاوت اختصاص نمی‌دادند. اگر انتخاب دین جبر محیط باشد، غرب این هزینه را برای ترویج «اسلام‌هراسی» در اذهان عمومی نمی‌نماید، چرا که محیط اصلاً اسلامی نمی‌باشد، پس نباید جای نگرانی باقی بماند.

اما، تأثیر با «جبر» بسیار متفاوت است و نام هر تأثیری را نمی‌توان «جبر» گذاشت، بلکه باید ابعاد و عمق آن را بررسی نمود.

 

Hamid Kamanbedast

پرسش : چرا خداوند متعال، خودش راه کمال را به ما نشان نداد و از انسان (پیامبر) استفاده کرد مگر نمی‌توانست؟


پاسخ :  آیا هیچ می‌پرسیم: در هدایت تکوینی، چرا برای نور و انرژی، خورشید را آفرید، و برای تأمین آب، ابر را آفرید و باران را نازل نمود، و یا برای تأمین مایحتاج حیات، گیاهان و حیوانات را خلق نمود و این نیازها را مستقیم برطرف ننمود؟! چرا برای زاد و ولد، مرد، زن (نر و ماده) و نطفه آفرید و مستقیم خلق ننمود؟! اگر چه هر چه هست را خودش مستقیم خلق کرده است.

اگر دقت کنیم، پرسش از این که چرا خداوند فلان کار را مستقیم انجام نداد، به این معناست که چرا به جز "خداوند متعال و من"، موجودات دیگری هم هستند و هر کدام در چرخه‌ی حیات، جایگاه، نقش، اثر و تکلیفی دارند؟!

تعمق، مطالعه و پرسش در مورد فعل خداوند سبحان بسیار خوب و لازم است، چرا که موجب شناخت بیشتر فاعل می‌گردد، اما مطالعه و پرسش نیز باید بر اساس اصول درست و در چارچوب منطقی باشد. به عنوان مثال:

●- آیا یقین داریم که خداوند خودش راه کمال را به نشان نداده است؟

●- مگر فعل خداوند و آن چه که انجام می‌دهد، به خاطر ناتوانی از انجام کاری دیگر است؟

●- آیا آن چه به ذهن مخلوق ناقص خدا رسیده، برتر از علم و حکمت الهی است که می‌پرسد: «چرا به جای آن کار، این کار را نکرد، مگر نمی‌توانست؟»

قضاوت‌های نادرست:

اگر دقت شود، طرح اینگونه‌ی پرسش، مبتنی بر چندین قضاوت نادرست است، که عبارتند از:

یک – علم و فعل خداوند متعال [العیاذ بالله] برتر و احسن نبوده است؛

دو – علم و حکمت بشر، بیشتر از خالقش می‌باشد؛

سه – فعل خدا [العیاذ بالله] به خاطر ناتوانی از انجام فعل دیگری بودی است!

در این نوع نگاه به افعال الهی، بشر ابتدا گمان می‌کند که رأی و نظرش درست است، علمش کامل است، و آن چه به ذهن بشر رسیده "احسن" است! سپس می‌پرسد: «چرا خدا چنین نکرد، مگر نمی‌توانست؟!» در واقع ابتدا علم خداوند سبحان را باور ننموده و سپس در مورد قدرتش تردید نموده است!

بشر با این عقل ناقص و علم اندک، در مورد فعل خدا و نظر خودش، قیاس و قضاوتی انجام داده و به این نتیجه رسیده که نظر خودش بهتر است، و حال می‌پرسد: «پس چرا او چنین نکرد، [العیاذ بالله] علمش را نداشت و یا توانش را نداشت»؟!   

* – بدیهی است که "فعل خدا"، مبتنی بر علم، حکمت، مشیّت، اراده، قدر (اندازه‌ گذاری‌ها) و قضای خودش می‌باشد و نه رأی و نظر مخلوقات و بندگانش؛ اگر چه از علیم، حکیم و قادر نیز به جز این انتظار نمی‌رود. او "أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ" است، پس کامل‌ترین و بهترین طرق هدایت تکوینی و تشریعی را نیز خودش می‌داند و وضع نموده است.

«اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» (غافر، 64)

ترجمه: خداوند کسی است که زمین را برای شما جایگاه امن و آرامش قرار داد و آسمان را همچون سقفی (بالای سرتان)؛ و شما را صورتگری کرد، و صورت‌تان را نیکو آفرید؛ و از چیزهایی پاکیزه به شما روزی داد؛ این است خداوند پروردگار شما! جاوید و پربرکت است خداوندی که پروردگار عالمیان است!

 

Hamid Kamanbedast

پرسش :یکی از اساتید ما گفت: ادیان دارای پارادوکس‌های فراوان هستند. برای مثال شما رو به تفکر دعوت می‌کنند ولی در عین حال از شما می‌خواد به همون نتیجه‌ای برسید که مطلوب خودش هست. و اگر نتیجه تفکر شما خلاف قوانین حکومت دینی بود، مجازات هم می‌شود. مثلا طرز پوشش و یا کارهای دیگه که خلاف دین تلقی میشه ولی حاصل تفکر شما بوده. آیا این حرفا درسته؟


پاسخ : نمی‌دانیم رشته‌ی تحصیلی ایشان چیست و در چه رشته‌ای و چگونه استاد نیز شده‌اند؟! اما همین نحوه‌ی ادعا و نیز استدلالی که برای اثبات آن (با مَثل) می‌آورد، خود گواه آشکاری است که "عقل" چیزیست و "علم" چیز دیگری. چه بسا سیاری در رشته‌ای و یا حتی در علوم گوناگونی دانشمند باشند، اما از عقل و خرد ضعیفی برخوردار باشند! و چه بسا بسیاری مدرک تحصیلی نداشته باشند، اما انسان‌های عاقلی باشند.

بی‌تردید هوای نفس نیز بر عقل پرده می‌اندازد و نه بر علم؛ عقل را محجوب و مدفون می‌نماید، نه علم را. حال خواه علم شیمی و فیزیک داشته باشد، یا فلسفه و تفسیر و ... .

الف – وقتی این جناب استاد می‌گوید: «ادیان»؛ از کدام دین حرف می‌زند؟ از اسلام، مسیحیت و سایر ادیان الهی، یا ...؟! شاید هنوز نمی‌داند که هر نوع جهان‌بینی و ایدئولوژیِ مبتنی بر آن نیز نوعی دین است، لذا تمامی "ایسم"ها، از بودیسم قدیمی گرفته تا ایسم‌های نوین، هر کدام نوعی دین هستند و در این عالم، هیچ  کسی بی‌دین نیست، حتی خودش.

ب – و اما "تفکر" یعنی چه؟

"فکر"، کار ذهن، روی معلومات است، برای کشف مجهولات و معلوم کردن آنها، پس کسی که در موضوعی علم ندارد، نمی‌تواند در آن بیندیشد؛ لذا هر چه بگوید، بی‌فکر به زبان آورده است!

دقت شود که نام هر تخیل و توهمی را  نمی‌شود "تفکر" گذاشت! مانند تفکر برای حل قضایای ریاضی می‌ماند که یک یا چند معلوم دارید، متقابلاً یک یا چند مجهول نیز دارید، سپس ذهن روی معلومات کار (فکر) می‌کند، تا مجهول نیز برایش معلوم گردد.

یا در علوم معرفتی، عقل که با نور علم می‌بیند، حکم می‌کند که هیچ چیزی خود به خود پدید نمی‌آید، هیچ علمی خود به خود بر یک ساختار حاکم نمی‌گردد، هیچ نظمی خود به خود و بی‌هدف و غایت بین اعضا یا اجزای یک مجموعه جاری نمی‌گردد، هیچ حرکتی بدون محرک نیست، دور و تسلسل باطل است، وجود تناقض در یک شیء محال است ...؛ و سپس به خلقت و نظام علیمانه و حکیمانه‌ی حاکم بر آن، نگاه می‌کند و به دنبال شناخت خالقش می‌رود.

ج – کدام دینی دعوت به عقلانیت و تفکر می‌کند؟

کدام دین الهی و یا مکتب بشری، به عقلانیت پایبند است و همگان را دعوت به "تعقل و تفکر" می‌نماید؟!

●- در مسیحیت، هر چه در کتاب مقدس آمده است، هر چند با حکم عقل منافات

داشته باشد را باید قبول نمود! در مسیحیت ایمان مقدم بر عقل است! ﭘﻮﻟﺲ در رﺳﺎﻟﻪ ﺧﻮد ﺑﻪ ﻗﺮﻧﺘﯿﺎن ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ: «ﭼﻮن ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺣﮑﻤﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ، ﺟﮫﺎن از ﺣﮑﻤﺖ ﺧﻮد ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪ، ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﻪ اﯾﻦ رﺿﺎﯾﺖ داد ﮐﻪ ﺑﻪ وسیله‌ی جهالت ﻣﻮﻋﻈﻪ ﻣﺎ، ﻣﺆﻣﻨﺎن را ﻧﺠﺎت دھﺪ...؛ زﯾﺮا جهالت ﺧﺪاوﻧﺪ از ﺣﮑﻤﺖ اﻧﺴﺎن ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ‌ﺗﺮ اﺳﺖ. (رﺳﺎﻟﻪ ﭘﻮﻟﺲ ﺑﻪ ﻗﺮﻧﺘﯿﺎن، ﺑﺎب اول: 21-25)

آگوستین در توجیه تناقضات کتاب مقدس با عقل، می‌گوید: «فهم پاداش ایمان است، لذا در پى آن نباش که بفهمى تا ایمان آورى؛ بلکه ایمان بیاور تا بفهمى» (‌فلسفه روشنگرى‌، ص 17).

 

Hamid Kamanbedast

پرسش :در کلاس درس تاریخ، استادمان مطرح کرد که مومن نمی‌تواند تحقیق کند؛ چون به ایمان رسیده و ایمان یعنی باور قلبی (درس درباره مسایل تاریخ اسلام مثل حمله به ایران در زمان عمرو ورود اسلام به ایران با شمشیر و نه صلح و...)

پاسخ :

 

اگر خودش می‌گوید: ایمان یعنی باور قلبی و مؤمن به باور قلبی رسیده است، دیگر چه ربطی به جنگ و صلح دارد؟ این که مغلطه‌ای آشکار می‌باشد.

هیچ غصه نخوردید، تنها نیستید، بسیاری از اساتید طبق اهداف برنامه‌ریزی شده، موظف شده‌اند که در ایمان مسلمانان رخنه کنند، حتی قرآن را دست می‌گیرند و با استناد به آن دروغ می‌بافند. حتی در سطح دکترا.

اما بعد، استاد شما یا واقعاً بی‌سواد است و بدتر آن که بی‌تفکر، تعقل و تعمق حرف می‌زند، یا خیر، می‌داند، تعقل هم دارد، اما مغرض است و فقط می‌خواهد حرفی غلط بزند و یا هر دو.

قطعاً او اصلاً نمی‌داند "ایمان" یعنی چه؟ حتی از مرحله‌ی پایین‌تر از آن که "اسلام" می‌باشد نیز خبری ندارد. از قرآن و آموزه‌های اسلامی و نیز احکام نیز بی‌خبر است؛ وگرنه دست کم اولین اصل احکام که می‌فرماید: «اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نیست» را می‌خواند و نمی‌گفت که مؤمن نمی‌تواند تحقیق کند.

ایمان، تعریف دارد، شدت و ضعف و مرتبه و بالتبع نقص و کمال هم دارد. مثل علم، مثل قدرت، مثل نور و یا هر چیز دیگری.

قطعاً ایمان، رسیدن به یک اطمینان و امنیت قلبی است که بدون تحقیق حاصل نمی‌گردد و بعد از حصول نیز با تحقیق کامل و کامل‌تر می‌گردد. پس اتفاقاً این مؤمن است که دائماً در حال تحقیق و کمال بخشیدن به دین، اعتقادات و ایمان خود است.

Hamid Kamanbedast