ROSHANGARAN

ROSHANGARAN

امیرالمؤمنین علی(ع) : اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان داده اند ؛ اگر هدایت می طلبید شما را هدایت کرده اند؛ اگر گوش شنوا دارید حق را به گوشتان خواندند.

نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب» ثبت شده است

جیمی کارتر در خاطرات خود آشکارا اعتراف می‌کند که حرکت دانشجویان پیرو خط امام باعث خیزش مسلمانان شد. وی در خاطرات روز 27 آبان 58 می‌نویسد: «سراسر منطقه خلیج فارس تحت تاثیر انقلاب ایران قرار گرفته بودند... گروهی از مردم پاکستان سفارت ما را در آنجا به آتش کشیدند که یک گروهبان آمریکایی در این حمله جانش را از دست داد.»

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی : خبر تسخیر سفارت آمریکا در تهران به دست گروهی از دانشجویان مسلمان که خود را پیرو خط امام خمینی(ره) می‌خواندند، به اندازه کافی خیره کننده بود که در عرض چند ساعت، از  تیتر اول رسانه‌های جهان نیز عبور کرده و به سرمشقی برای مبارزان راه آزادی تبدیل شود. این حرکت،  نه تنها رد پای امپریالیسم را در خاک ایران محو کرد، بلکه باعث "بیداری اسلامی" شده و جرقه‌ای برای آغاز فعالیت‌‌های آزادی‌خواهانه و ضدامپریالیستی در میان ملل مسلمان شد. همین امر نشان دهنده آن بود که ابعاد تسخیر لانه جاسوسی بسیار گسترده‌تر از آن است که تنها مرزهای ایران را در بر بگیرد.

 

*** اعتراف آمریکا به الگوگیری ملل مسلمان از ایران ***

 

این واقعیت که حرکت دانشجویان پیرو خط امام در تهران، همچون جرقه‌ای بر انبار باروت آزادی‌خواهانه ملل ستمدیده بود، در سخنان "جودی پاول" کاملا هویداست؛ آنجا که وی در اتاق بحران آمریکایی‌ها، تاکید می‌کند که مسئله‌ای که آمریکا با آن مواجه است نه آزادی گروگان‌ها بلکه الگوگیری سایر کشورها از ایران است. پاول خطاب به "جیمی کارتر" و "همیلتون جردن" می‌گوید: «حتی اگر همین امروز گروگان‌ها به خانه بیایند باز هم از مشکلات ما کاسته نخواهد شد.» [1]

 

خاطرات "جیمی کارتر" نیز بیانگر نگرانی وی از تاثیرپذیری مسلمانان از تسخیر سفارت آمریکا در ایران است؛ کارتر آشکارا اعتراف می‌کند که حرکت دانشجویان پیرو خط امام باعث خیزش مسلمانان شد؛ جایی که او در خاطرات روز 27 آبان  58 می‌نویسد: «سراسر منطقه خلیج فارس تحت تاثیر انقلاب ایران قرار گرفته بودند... گروهی از مردم پاکستان سفارت ما را در آنجا به آتش کشیدند که یک گروهبان آمریکایی در این حمله جانش را از دست داد.»[2]

 

*** تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، سرآغاز بیداری اسلامی ***

 

به دنبال تسخیر سفارت آمریکا در تهران، سیل پیام‌ها و بیانیه‌های ارسالی از مراکز و سازمان‌های اسلامی خطاب به رهبر و ملت ایران، نشان می‌داد که حرکت دانشجویان پیرو خط امام تا چه اندازه در بیداری جامعه مسلمان موثر بوده است.

 

از این میان، می‌توان به پیغام‌های 16 سازمان آزادی‌بخش معتبر جهان اسلام اشاره کرد که ضمن تائید حرکت دانشجویان پیرو خط امام، پشتیبانی خود را از انقلاب اسلامی اعلام کرده بودند. برخی از این سازمان‌ها عبارت بودند از: اتحادیه عمومی قضات فلسطین، سازمان "امل" لبنان، اتحادیه دانشجویان فلسطینی، انجمن جوانان دموکراتیک لبنان، اتحادیه ملی دانشجویان لیبی، حزب ترقی‌خواه مصر، جبهه آزادی بخش ملی الجزایر، اتحادیه ملی دانشجویان سوریه و انجمن جوانان دموکراتیک یمن.[4]

 

یکی از سریع‌ترین بیانیه‌ها در روز 14 آبان‌ماه از سوی انجمن دانشجویان مسلمان پاکستان صادر شد؛ آنان با اعلام همبستگی با انقلاب اسلامی ایران، به آمریکا هشدار دادند «تا دست از اعمال پلید و عوام فریب خود بردارد.» به دنبال آن، دانشجویان مسلمان کشورهای اسلامی و عرب مقیم شوروی، در پیامی به ملت ایران اعلام کردند که «تمامی ملت مسلمان که با امپریالیسم، صهیونیسم و ارتجاع مبارزه می‌کنند، برای رسیدن به اهداف مقدس انقلاب اسلامی ایران، با دل و جان با شما همراه و همگام هستند.»

 

این پایان کار نبود؛ بلکه پیامدهای حرکت دانشجویان پیرو خط امام، حتی مرزهای آفریقای جنوبی را نیز در نوردید و  به مبارزات کنگره ملی آفریقای جنوبی بر ضد نظام "آپارتاید" و تبعیض نژادی روح تازه‌ای بخشید؛ چنانچه سران این کنگره، در پیام پشتیبانی خود از ایران اعلام کردند: «ما از مردم پیشرو، دموکراتیک و ضدامپریالیست سراسر جهان می‌خواهیم، هوشیاری به خرج داده و برای خنثی کردن برنامه‌های امپریالیسم بین‌المللی، تحت نظارت امپریالیسم آمریکا، که در صدد توطئه‌چینی برای وارونه جلوه دادن دستاوردهای انقلاب ایران است، با همبستگی اقدام کنند.»[5]

 

*** الگوگیری ملل ستمدیده از اقدام دانشجویان پیرو خط امام ***

 

با دامنه‌دارتر شدن امواج تسخیر سفارت آمریکا در تهران، برخی از کشورها نیز اقدام دانشجویان پیرو خط امام را سرمشق قرار داده و به صف مبارزه با امپریالیسم پیوستند؛ گروهی از آنان در مقابل سفارت‌های آمریکا دست به برپایی تظاهرات زدند و گروهی دیگر پا را فراتر گذاشته و همچون دانشجویان ایرانی، سفارت این کشور را تسخیر کردند.


 

Hamid Kamanbedast

مرکزاسناد انقلاب اسلامی

13آبان در کشور ما محمل پیدایش حوادث مختلفی بوده است که در شکل دهی تاریخ کشور و انقلاب اسلامی نقشی بزرگ و سرنوشت ساز داشته‏اند: 13 آبان 42 تبعید حضرت امام خمینی (ره) در پی قیام مردمی 15 خرداد و اعلام مخالفت ایشان با قانون استعماری - آمریکایی کاپیتالاسیون، 13 آبان 57 شهادت جمع زیادی از دانش‏آموزان و دانشجویان در مقابل دانشگاه تهران در زمان اوج‏گیری انقلاب و بالاخره 13 آبان 58 تسخیر لانه جاسوسی ایالات متحده توسط دانشجویان پیرو خط امام.

در این میان، واقعه اخیر با توجه به ابعاد و پیامدها و همچنین گستره ملی - بین المللی آن از اهمیت و جایگاه ویژه‏ای در تاریخ انقلاب اسلامی برخوردار شده است به طوری که با گذشت بیش از ربع قرن از آفرینش آن، پیامدها و آثارش همچنان در صحنه سیاست داخلی و خارجی کشور، اثرگذار و بحث‏انگیز است.

این اقدام متهورانه یکی از منحصر به فردترین حرکت‏ها در تاریخ انقلاب‏های اصیل و مردمی جهان بود.پیروزی انقلاب اسلامی جدای از تاثیراتی که در زمینه اندیشه سیاسی و پارادایم حاکم بر مقولات دولت ملت و ساختار حکومت داشت، تاثیرات عمیقی نیز بر استراتژی‏های امنیتی منطقه و توازن قدرت بین غرب و شرق داشت به طوری که کشور ایران را که به عنوان خط مقدم جبهه غرب در مقابله با نفوذ کمونیسم از جایگاه ویژه‏ای نزد دولت مردان ایالات متحده برخوردار بود به یکباره تبدیل به یک هژمون منطقه‏ای با شعار وحدت جهان اسلام و درهم نوردیدن مرزهای جغرافیایی کشورهای مسلمان کرد، که برای هر دو ابرقدرت شرق و غرب خطرناک جلوه می‏کرد.

 انقلاب اسلامی استراتژی «دو ستونی» آمریکا در منطقه را که از مدت‏ها پیش بر پایه‏های قدرت اقتصادی عربستان سعودی و قدرت نظامی ایران برای حفظ منافع منطقه‏ای آمریکا و مقابله با نفوذ شوروی بنا شده بود با چالش جدی مواجه کرد به طوری که «سایروس ونس» وزیر امور خارجه دولت کارتر در این باره می‏گوید: «رفتن ایران از صف کشورهای متحد آمریکا و افتادن این کشور به دست رژیمی که دوست‏ ما نیست، ضربه‏ای اساسی به منافع سیاسی - امنیتی ما در آسیای جنوب غربی و خاورمیانه به شمار می‏رود.»

آمریکا که تمام تلاش خود را در حمایت از رژیم شاه و جلوگیری از پیروزی انقلاب به کار بسته بود، با پیروزی انقلاب اسلامی سفارت خود را به عنوان پایگاهی برای طراحی و اجرای توطئه علیه انقلاب تبدیل نمود، تا بتواند آن بخش از اقداماتش را که می‏توانست در پوشش دیپلماتیک برای شکست یا به انحراف کشاندن نظام نو پای اسلامی انجام دهد، با مرکزیت سفارت به اجرا درآورد.

پس از پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357 و اخراج مستشاران نظامی و غیر نظامی آمریکا که در واقع نقش آنتن‏های اطلاعاتی را برای سازمان سیا بازی می‏کردند، ایالات متحده فعالیت‏های جاسوسیش را که از درون سفارت رهبری و هدایت می‏شدند به شدت افزایش داد تا خلاء ناشی از خروج مستشاران را جبران کند.

افسران سازمان سیا (CIA) با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و درهم ریختگی و نامشخص بودن حوزه مسئولیت‏ها که نتیجه طبیعی هر انقلابی است، سعی کردند تا با نفوذ در مناطق کلیدی و حساس انقلاب اسلامی از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیری نمایند. لانه جاسوسی آمریکا با ایجاد شبکه‏های جاسوسی و اطلاعاتی در پی آن بود تا با بحران آفرینی، تضعیف نیروهای اصیل انقلاب و جایگاه و شخصیت حضرت امام و همچنین ایجاد گسست و شکاف میان رهبری و نسل جوان، فعال‏ترین و انقلابی‏ترین نیروی اجتماع را از رهبری دور کند تا بتواند با تاثیر بر آنها و نفوذ در ارتش، حرکت انقلابی مردم ایران را آسیب‏پذیر نماید. از طرفی سفارت آمریکا مسئول انحراف افکار عمومی از خطرات شیطان بزرگ در ایران نیز بود. به همین دلایل مسئولین سفارت آمریکا در پی آن بودند تا با برقراری ارتباط با مسئولین دولت موقت راه رسیدن به اهدافشان را تسهیل کنند.

با پیروزی انقلاب، حضرت امام خمینی، مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن علایق حزبی و گروهی به عنوان نخست وزیر دولت موقت منصوب کردند. بازرگان در اقدامی تأمل برانگیز اکثر اعضای دولت موقت را از جناح لیبرال انتخاب کرد و درهای دولت موقت را تقریباً بر روی دیگر نیروهای انقلاب بست. لیبرال‏ها تضاد اصلی و عامل مهم مبارزه و انقلاب را استبداد داخلی و نه استعمار خارجی می‏دانستند و علاوه بر آن اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور نداشتند و تنها اکتفا به برخی اصلاحات سطحی را کافی می‏دانستند. بر همین اساس دولت موقت تنها به تعویض مهره‏های کلیدی و بالای رژیم اکتفا نمود و از تغییرات بنیادین و خصوصاً از تجدید نظر در رابطه امپریالیستی و نابرابر ایران با آمریکا، پرهیز و اجتناب می‏کرد.

Hamid Kamanbedast

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج دانشجویی؛ با پیروزی انقلاب مردم ایران و سقط رژیم شاهنشاهی در ایران کشور آمریکا به رفتار خصمانه خود علیه ملت ایران ادامه داد و محمدرضا شاه که از کشور گریخته بود به آمریکا برد.


بلوکه دارایی های ایران و حمایت از شاه و مقابله با انقلاب باعث شد تا 13آبان ماه سال 1358 دانشجویان پیرو خط امام(ره) با تسخیر سفارت این کشور در ایران به رفتار خصمانه آمریکا پاسخ دهند.

در سفارت اسناد زیادی به دست آمد که نشان می داد سفارت این کشور در ایران یک مرکز جاسوسی به معنای دقیق کلمه بوده است نه یک سفارت خانه با عملکرد معمول دیپلماتیک. بعد از گذشته مدتی اسناد به جا مانده در این لانه جاسوسی مدون شده و منتشر شد.

رهبر انقلاب با تشویق جوانان به خواندن اسناد لانه جاسوسی فرمودند:«جوانهای عزیز! اسناد درس آموز لانه جاسوسی را بگیرید و بخوانید، دانشجویانی که آنجا را گرفتند و فهمیدند که لانه جاسوسی است با زحمت زیاد آن را استحصال کردند اینها نشان میدهد که آمریکاییها در هنگام اوج نهضت و پیروزی انقلاب دائم درحال توطئه علیه جمهوری اسلامی بوده‌اند؛ آمریکا این است. »
 
 متن کامل اسناد لانه جاسوسی +دانلود

علاقه مندان می توانند متن کامل این اسناد را که پیش از تسخیر لانه جاسوسی نابود شده و با زحمت زیاد دانشجویان وقت استحال شده، به صورت رایگان دانلود نمایند.

www.mashreghnews.ir
Hamid Kamanbedast

The letters of leader

  ------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

نامه رهبرانقلاب اسلامی ایران به جوانان غربی

نامه دوم


متن این نامه ازسایت www.leader.ir   گرفته شده است

---------------------------------------------------------------------------

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم


به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.

درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.

چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.

لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.

جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.

متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترم‌ترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت میداند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید؟

از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.

به‌هرحال این شما هستید که باید لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.

سیّدعلی خامنه‌ای
۸ آذر1394

-------------------------------------------------------------------------------------------

 

Letter 2

The following text has been taken from www.isna.ir 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

In the Name of God, the Beneficent, the Merciful

 

To the Youth in Western Countries,

 

The bitter events brought about by blind terrorism in France have once again, moved me to speak to you young people. For me, it is unfortunate that such incidents would have to create the framework for a conversation, however the truth is that if painful matters do not create the grounds for finding solutions and mutual consultation, then the damage caused will be multiplied.


Hamid Kamanbedast