پرسش : تکذیب و تمسخر اسلام توسط برخی که به مدارج علمی، ثروت و یا رفاه رسیدهاند، مرا ناآرام میکند که نکند به خاطر بیعرضگی، ناتوانی و فقر به خدا و اسلام روی آوردهام؟!
پاسخ : اتفاقاً این ناآرامی و نگرانیِ بسیار خوب و مفیدی میباشد، چرا که هر مسلمانی باید توجه کند و بداند که چرا به خدا ایمان و به اسلام روی آورده است؟
مهم است که آدمی بداند، آیا [به حد خودش]، خدا و معاد را شناخته و باور نموده است، و یا از روی نیاز فطری در تکیه به یک نیروی برتر، و یا عادت و سنت، میگوید: «خدا و معاد»؟!
هر کسی [از زن و مرد] باید بداند که چون توان و هنر آوازه خواندن را ندارد، نماز میخواند، و یا چون عُرضهی نمایش صورت و اندام در کوچه و بازار به دیگران را ندارد، پوشش مناسب را برگزیده است، یا این یک انتخابی هدفمند و از روی شناخت، علم، اراده و اختیار بوده است. به همین دلیل است که اصول عقاید در اسلام تحقیقی است و تقلید در آن جایز نمیباشد.
فقر و ناتوانی
نه تنها هیچ اشکالی ندارد که شناخت و درک "فقر و ناتوانی ذاتی"، سبب خداشناسی، خداپرستی، خدا دوستی و معادگرایی شود، بلکه خوب، لازم نیز هست و از پایههای محکم و استوار "معرفت و ایمان" میباشد. چنان که خداوند متعال، در قرآن کریم، انسان را به این فقر ذاتی خودش، توجه میدهد، منتهی متذکر میگردد که «فقر تو، فقط در برابر الله جلّ جلاله است، و همگان چون خودت فقیر هستند، و غنی و حمید فقط خداوند متعال است:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (فاطر، 15)
ترجمه: اى مردم شما (همگى) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بىنیاز و شایستهی هر گونه حمد و ستایش است!
پرسش : لطفاَ "مرگ" را بگونهای روان توضیح دهید، تا این واقعیتی که همگان با آن مواجه شده و میشوند را بهتر بشناسیم؛ البته با بیان خداوند متعال در قرآن کریم
پاسخ :
آدمی، هم خود را متولد میبیند و هم تولد دیگران را به چشم میبیند؛ و همچنین هم مرگ دیگران را به چشم میبیند و هم آن را برای خود گریز ناپذیر و حتمی میبیند؛ منتهی از تولد تعاریف مادی دارد، چرا که به دنیا آمدن جَنین و سپس حیات او در دنیا را با چشم مادی میبیند، اما از مرگ، به رغم تجربهی همگانی، چیز زیادی نمیداند، چرا که به لحاظ مادی، تعریفی جز همان بیجان شدن بدن ندارد. از این رو، چارهای نیست که بدانیم پروردگار عالَم، که مُحیی (زنده کننده) و مُمیت (میراننده) است، در مورد این واقعهی عظیم چه میفرماید.
در مورد "مرگ" از منظر قرآن مجید (کلام وحی) و نیز آموزههای اسلامی در احادیث و روایات، کتابها نوشتهاند و میتوان نوشت؛ چرا که حادثهای فراگیر، اما بس عظیم است، برای عموم هولناک و برای اولیاء الله، راحت جان است. لذا در این مجال، فقط به چند نکته به صورت اجمال بسنده میشود.
مرگ = موت
برخی گمان دارند که "مرگ = موت"، یک واژهای است که به مُردن انسان و جدایی روح از بدنش اطلاق میگردد! در حالی که چنین نیست، بلکه "مرگ = موت"، خودش یک مخلوق است، خودش یک چیزی است و موجودیت دارد؛ چرا که فرمود: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ – [خداوند است] همان که موت و حیات (مرگ و زندگی) را خلق نمود / الملک، 2».
چیستی مرگ را کسی نمیداند، چرا که از ماده و مادی نیست که بتوان اوصاف، ابعاد یا رنگ و بویش را تعریف نمود، اما هر چه که هست، مانند جرعهای شربت، چشیدنی است؛ چرا که فرمود: «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ – هر [موجود زندهای] مرگ را میچشد / آل عمران، 185»
پاسخ : آیا پیرو ارزش زن در غرب و فمینیسم باشیم که به خودش نیز القا کردهاند: «هیچ ارزشی به جز جذابیت بیشتر برای مردان و لذت و تفریح رایگان آنها و البته کار با دستمزد ارزانتر نداری)؟!
چند سالی است که هر کدام از این مباحث را مستند به آیهای، در فضای مجازی مطرح میکنند و بدون هیچ توجهی به پاسخها، سالی یکبار نیز تکرار میکنند و حالا یک بیکاری تمامی آنها را یکجا جمع و مطرح کرده است؛ و البته او نیز کاری با پاسخ ندارد! قصد فقط ضد تبلیغ علیه السلام، با القای شبهات به اذهان عمومی میباشد!
●- دقت کنیم که "پُرگویی، زیادهگویی و پراکندهگویی"، یکی از اصلیترین روشها [تاکتیک]های جنگ نرم، به ویژه در فضای مجازی میباشد، چرا که امکان پاسخ را سلب میکند و این همان است که آنان میدانند و میخواهند. مثل همین شبههی فرافکنی شده که در 5 خط 20 ادعا کرده و به 20 آیه نیز مستند کرده است و حال اگر شما بخواهید پاسخ دهید، باید اول تک آیات را با ترجمه صحیحش بنویسید تا اثبات کنید که به غلط ترجمه کردهای تا سوء استفاده کنی! بعد تک به تک آن آیات را شرح دهید تا موضوع روشن شود، به ویژه اگر موضوع در مباحث حقوقی و حقوق کیفری و جزایی و ... باشد؛ بعد لازم است که برای پاسخگویی و رفع شبهه، از حقوق بگذرید و به عرصهی "فلسفه حقوق" برسید و با شرح حکمتها، پاسخی مستدل و مستند بدهید!
بنابراین، اگر هر سؤالی فقط سه صفحه پاسخ داشته باشد، 60 صفحه میشود که نه میشود نوشت و نه اگر به فرض کسی بنویسد و در فضای مجازی درج کند، مخاطبی آن را میخواند!
اما، در عین حال در این فرصت و امکان مختصر، پاسخی ایفاد میگردد تا مخاطبان محترم، با حقهبازیهای اینگونه شبهات آشنا شوند.
ارزش
در کجای دنیا، "حقوق و قوانین"، چه مربوط به ارث و دیه باشد و چه مربوط به روابط بین انسانها و یا مجازات تخطیها باشد، به معنا و به مثابهی "ارزش" تلقی میگردد؟!
*- گوران هادزیچ، رهبر صربها را پس از 16 سال فرار، یافتند و دستگیر کردند و او را به جرم قتل عام زنان، مردان و کودکان غیر نظامی، پاره کردن شکم زنان باردار، تجاوز به دختران و کودکان و ...، محاکمه خواهند کرد و مجازاتی به جز "حبس ابد" نخواهد داشت! حال آیا ارزش هزاران جان، برابر است با حبس ابد یک پیرمرد جانی، که خود به خود ده پانزده سال بیشتر زنده نخواهد ماند؟!
*- دو سال پیش یک نروژی به نام آندرس بهرینگ برایویک (Anders Behring Breivik )، 77 جوان را ترور کرد و فقط به 21 سال حبس محکوم شد (اینجا را کلیک کنید)! حال آیا ارزش جان آن 77 جوان، برابر با 21 سال از زندگی این قاتل و تروریستِ جانی میباشد؟!
*- مجازات آن تروریستی که چندی پیش در امریکا، 52 نفر را به ضرب گلوله کشت، یا سایر تروریستها که به مدارس، دانشگاهها و ... حمله میکنند، یا آن زن مدیر مدرسه استرالیایی که بیش از 70 دختر را مورد تجاوز قرار داده (اینجا را کلیک کنید) چه خواهد بود؟! آیا بیش از حبس ابد میباشد و آیا ارزش آن جانها و آن نوامیس و آن آسیبها و صدمات روحی و روانی و ... بر دختران قربانی، همینقدر است؟!
●- پس چرا تا نوبت به حقوق و احکام در اسلام که میرسد، نامش را "ارزش" میگذارند؟! آیا دیه، یعنی ارزش جان یک انسان؟! یا ارث یعنی ارزش پسر و دختر؟! پس این، فقط حقهبازی است.
مردان
حالا مردانی بیایند نام حقوق مترتب بر خود و بانوان را "ارزش مرد در اسلام" بگذارند و بگویند، ارزش مرد در اسلام این است:
1- باید پس از توحید و پرهیز از شرک، احترام والدین و به ویژه مادر را نگهدارد، مقابل آنها متواضع گردد، بالهای رحمت خود را به روی آنان [به ویژه مادر] بگشاید و ... .
2- مرد باید به هنگام ازدواج، به همسرش (زن) مهریه بپردازد! چرا زن به مرد مهریه نپردازد؟!
3- نفقه زن (تأمین زندگی و مخارج او و فرزندانش) بر عهده مرد است.
4- زن میتواند حتی بابت شیری که به فرزند خودش میدهد، از مرد (همسرش و پدر فرزند)، مزد بگیرد، چرا که نفقهی آن نوزاد نیز بر عهده مرد (همسرش) میباشد.
5- مرد حق ندارد همسر خود را پس از طلاق رجعی، تا پایان عده، از خانهاش بیرون کند.
6- مرد حق ندارد به همسرش کار بدهد، نمیتواند به او امر کند که خوراک تهیه کند یا جارو بزند و ...، اینها همه وظایف خودش است، و اگر بانوان امور خانه را اداره میکنند، برای مشارکتی از روی لطف و مهربانی میباشد؛ و نیز مرد باید دقت کند که زن مثل یک گُل است و قهرمان برای انجام کارهای سنگین نیست.
7- وظیفه محافظت و فراهم سازی قوام [توان و ایستادگی] و رشد زنان، بر عهدهی مردان است.
8- بار سنگین اجتهاد و قضاوت، از دوش زنان برداشته شده است.
9- در صورت وقوع جنگ، مردان موظف و مکلف به جنگ هستند و هر کس کوتاهی کند، دنیا و آخرتش را میبازد و مجازات نیز میشود، اما تکلیف جنگ از زنان برداشته شده است و همسرداریش به عنوان جهادی بزرگ قلمداد گردیده است و از این بابت، اجر مجاهد و شهید را میبرد!
10 – در نهایت نیز کلید بهشت و سعادت و فلاح اخرویش، زیر پای مادرش است که یک زن است.
حدیث فراق
مجموعه اشعار در فراق حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه
از کتاب حدیث فراق
آدرس ما در اینستاگرام HADISEFERAGH
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
ورود انقلاب اسلامی به دومین مرحلهی خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی (۱)
از میان همهی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که بهپاخاسته و انقلاب کردهاند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و بهجز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگترین و مردمیترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّهی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همهی وسوسههایی که غیر قابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود.
پیروزی انقلاب اسلامی؛ آغازگر عصر جدید عالم
آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشهها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونهگون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجلِ محتوم خود نزدیکتر شدند. اکنون با گذشت چهل جشن سالانهی انقلاب و چهل دههی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دستوپنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود.
شعارهای جهانی، فطری، درخشان و همیشهزندهی انقلاب اسلامی
برای همهچیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همهی عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشماندازهای مبارک دلزده شوند. هرگاه دلزدگی پیش آمده، از رویگردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها.
دفاع ابدی از نظریهی نظام انقلابی
انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بیعمل میشمارد، امّا به هیچ بهانهای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد. انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند، بلکه از نظریّهی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.
جمهوری اسلامی و فاصلهی میان بایدها و واقعیتها
جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیدهها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بیمبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بیشک فاصلهی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصلهای طیشدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بیشک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.
انقلاب اسلامی؛ مایهی سربلندی ایران و ایرانی
انقلاب اسلامی ملّت ایران، قدرتمند امّا مهربان و باگذشت و حتّی مظلوم بوده است. مرتکب افراطها و چپرویهایی که مایهی ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است. در هیچ معرکهای حتّی با آمریکا و صدّام، گلولهی اوّل را شلّیک نکرده و در همهی موارد، پس از حملهی دشمن از خود دفاع کرده و البتّه ضربت متقابل را محکم فرود آورده است. این انقلاب از آغاز تا امروز نه بیرحم و خونریز بوده و نه منفعل و مردّد. با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است. این جوانمردی و مروّت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنهی عمل جهانی و منطقهای در کنار مظلومان جهان، مایهی سربلندی ایران و ایرانی است، و همواره چنین باد.
برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت
اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بندهی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم. سخن اوّل دربارهی گذشته است.
عزیزان! نادانستهها را جز با تجربهی خود یا گوش سپردن به تجربهی دیگران نمیتوان دانست. بسیاری از آنچه را ما دیده و آزمودهایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیدهایم و شما خواهید دید. دهههای آینده دهههای شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید. برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربهها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت. دشمنان انقلاب با انگیزهای قوی، تحریف و دروغپردازی دربارهی گذشته و حتّی زمان حال را دنبال میکنند و از پول و همهی ابزارها برای آن بهره میگیرند. رهزنان فکر و عقیده و آگاهی بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیادهنظامش نمیتوان شنید.
پرسش : اتفاقات ناخواستهای که خدا میتوانست آنها را تغییر دهد (از کنکور تا ...)، مسیر زندگی من را تغییر داد و اکنون از سر لجبازی با خدا و اتفاقات، کاهل نماز نیز شدهام، اگر چه میدانم فایدهای ندارد! میخواهم این بحث را پیگیری کنم.
پاسخ : خداوند متعال، با سرنوشتها شناخته و دوست داشته نمیشود، بلکه سرنوشتها با شناخت، ایمان و محبت به او متغیر میگردد.
تصمیم خوبی گرفتهاید، همین تفکرها و پیگیریها - البته بدون غرض سوء و پیش داوری - سبب شناخت درستتر، بیشتر و عمیقتر میگردد که خود مقدمهی ایمان قویتر و زمینهساز برای عمل صالح میباشد که البته سرنوشتها را نیز متغیر مینماید.
این که فرمودهاند اصول دین (که سه اصل توحید – نبوت و معاد ریشه آن میباشد)، تحقیقی میباشد، برای همین است که شناخت و ایمانی مبتنی بر تفکر و برهان ایجاد شود.
نگاه ما به اغلب حقایق و واقعیتهای عالم هستی و زندگی فردی و اجتماعی خودمان، نگاهی سطحی میباشد؛ حتی اگر خدایی که میشناسیم را تعریف کنیم، خواهیم یافت که بیشتر «خدای موهوم وهم خودمان است، نه خدای حقیقی». تعاریف ما از بندگی، عبادت، دعا، سرنوشت، پیامدهای مطلوب و نامطلوب و ... نیز بیشتر همینطور است.
تقدیر و مقدرات:
البته که خداوند متعال "قادر متعال و فَعّال ما یَشآء" هست، اما معنایش این نیست که کار غیر علیمانه و حکیمانه نماید و یا نظام حکیمانهای را که بر عالم هستی مستولی نموده، بر هم زند.
به همین واژهی «قادر» توجه نمایید، از "قَدر" گرفته شده، و قَدر یعنی اندازهها. او خلق نموده، او اندازهها را گذاشته و بر اساس همین اندازهها نیز ربوبیت و هدایت مینماید.
« الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى » - همان خداوندی که آفرید و منظم کرد * و همان که اندازهگیری کرد (اندازهها را گذاشت) و هدایت نمود (الأعلی، 2 و 3).
●- قرآن کریم را بخوانیم. مکرر فرمود که روزی را او میدهد، ولی به اندازه – باران را او میفرستد، ولی به اندازه و ... – بنابراین وقتی اندازههای وقوع یک امری مهیا شد، قضا (وقوع) آن حتمی میشود، خواه مطلوب ما باشد یا نباشد.
●- البته تقدیر برخی از این مقدرات، باذن الله، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، در اختیار ما قرار داده شده و برخی دیگر خیر، و در اختیار ما نمیباشد. منتهی معنایش این نیست که حتماً به ضرر ما تمام شود، اگر چه به حسب ظاهر و هم چنین دید کوتاه ما و محکهای نادرست سنجش ما، مطلوبمان به نظر نرسند، یا بالعکس. چنان که فرمود: (... وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ... - چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است / البقره، 216)