پرسش : در متنی که به صورت گسترده ایمیل شده است، [البته با الفاظی رکیک] مدعی شدهاند که آن چه که اسلام از بهشت تعریف کرده است، همه با توجه به گرایشات و لذاید طبیعی دنیوی میباشد.
پاسخ
این ایمیل را توسط کاربران گرامی دریافت نموده و خواندهایم. از الفاظ رکیک آنها اصلاً ناراحت نشوید، چرا که معرف فرهنگ خودشان است و معمولاً چنین بوده و هست که مخالفین اسلام و انقلاب اسلامی، چون سخنی منطقی ندارند، عصبی شده و این ناهنجاری روانی خود را با فحش، دروغ، تهمت و جوسازی بروز میدهند. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «الناس اعداء ما جهلوا». یعنی انسان به آن چه جاهل است، دشمنی میکند.
اما در خصوص بهشت یا به تعبیر قرآنی «جنت» نیز باید توجه داشت: کسانی که هیچ باوری به خداوند متعال و حیات پس از مرگ ندارند و همه چیز را از پنجرهی طبیعت مادی مشاهده میکنند، از مفاهیم نیز هیچ درکی به جز درک مادی نخواهند داشت. اگر به آنان گفته شود که کسی به خاطر عشق و محبت شاخه گلی به مادر یا همسرش هدیه داد، آنها نه عشق را میبینند و نه محبت و عواطف انسانی را و فقط همان شاخه گل مادی و طبیعی را میبینند و هیچ روحی در پشت این طبیعت یا فعل فیزیک اهدا را درک نمیکنند. لذا جا دارد که بگویند: کار مهمی نکرده است، باغبانهای شهرداری نیز هر روز وانت وانت گل میآورند و میکارند. و یا بگویند: اگر عشق و محبت داشت و یا میخواست به نوعی قدردانی کند، چرا طلا یا پول ندارد؟! چرا که او به جز عناصر طبیعی چیزی را نمیشناسد و بالتبع قبول ندارد. لذا خالقشان از آنها به عنوان «حیوان» یا حتی پستتر یاد میکند. بدیهی است که منظور از اطلاق «حیوان یا بدتر» به این دسته از مخلوقات، فحش نیست. بلکه بیان واقعیت و حقیقت وجودی آنهاست.
آن چه که به عنوان نعمات بهشتی در قرآن کریم قید شده است، تعریف بهشت نیست. چرا که تعریف همیشه محدود کننده است و خدا، انسان، حیات اخروی، بهشت، جهنم و ... محدود نیستند که در تعریفی بگنجند. لذا آن چه در اسلام راجع به آنها مطرح میکردد، اشاره به نشانهها و مشخصهها دارد و نه بیان تعریف ذات و حقیقت هستی آن.
بهشت یا جنت، یک جایگاه است. آن هم نه فقط به عنوان یک عرصه و جایگاه مادی. بلکه به عنوان یک مقام. اگر چه شکل، ماهیت و هویت ظاهری نیز داشته باشد – که دارد. مثل این که (البته مثل محدود است) بگوییم: دانشگاه جایگاه کسب علم و طی مدارج رشد علمی است. بدیهی است که در این سخن، منظور از دانشگاه، زمین، ساختمان، سالنها، اتاقها و ... نیست، اگر چه یک دانشگاه از همهی این امکانات برخوردار است. بهشت نیز یک جایگاه است. جایگاه انسان کامل. و آن چه از نعمات یا امکانات آن بیان شده است نیز بیان مشخصههای سفرهی بهشت است و نه خود بهشت یا صاحبخانه.
از پیامبر اکرم (ص) پرسیدند: بهشت چیست؟ در یک پاسخ دو کلمهای، اما ژرف فرمود: «انا الجنة». یعنی «من بهشت هستم». یعنی انسان کامل بهشت است. یعنی قرب الی الله بهشت است.
بدیهی است که خداوند متعال یک شیء نیست که در محلی قرار گرفته باشد و انسانها سعی کنند تا به محل استقرار او نزدیک شوند، بلکه او هستی محض [یا به تعبیر ناقص] کمال مطلق است. پس قرب به او نیز یعنی «کمال»، یعنی مرتفع نمودن نقصها و نیستیها. یعنی رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند.
بهشت، جایگاه حیاتی است که در آن «حزن و خوف» راه ندارد. «حزن»، همیشه مربوط به گذشته است، چرا که غم و غصه فقط به آن چه از دست رفته است تعلق میگیرد و «خوف» نیز مربوط به آینده است، چرا که انسان علم مطلقی به آینده ندارد و همهی عوامل تعیین کننده سرنوشت در آینده نیز در ید قدرت او نیست. و حتی از سرنوشت خود در یک دقیقهی دیگر نیز با خبر نیست، لذا همیشه ترسان و نگران است. اما در بهشت نه «حزن» وجود دارد و نه «خوف». چرا که انسان به مقام کمال خود رسیده است. نسبت به گذشتهای که او را به این مقام رسانده است، محزون نیست، و نسبت به آینده و خطراتی چون احتمال فنا، از دست دادن و ... نیز خوفی ندارد، چون علم دارد و میداند که نقص و نیستی به بهشت راه ندارد.
«أَهؤُلاءِ الَّذینَ أَقسَمْتُم لا یَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحمَةٍ ادخُلُوا الجَنَّةَ لا خَوفٌ عَلَیکُم وَ لا أَنتُم تَحزَنُونَ» (الأعراف - 49)
ترجمه: آیا همینها بودند که شما قسم مىخوردید که رحمت خدا به آنان نمىرسد؟ (در حالی که اکنون به آنها گفته میشود، ای تحقیر شدگان در دنیا) شما به بهشت وارد شوید که نه بیمى دارید و نه غمگین مىشوید.
پس بهشت جای امن است. و به همین دلیل به جز مؤمن که در حیات دنیوی خود را در قلعهی ایمان قرار داده وارد آن نمیگردد و این مقام امن که هیچ حزن و خوفی به آن راه ندارد، اجر عمل آنها به اضافه فیض فزایندهی الهی است.
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُونَ» (البقره - 277)
ترجمه: محققاً کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام مىدهند و نماز بپا داشته، و زکات مىدهند، اجرشان نزد پروردگارشان است، (چون دنیا ظرفیت اجر اینگونه اعمال را ندارد)، نه ترسى بر آنان هست و نه اندوهگین مىشوند.
و البته امکانات و لذاید نیز از لوازم کمال میباشند. لذا اگر از قصر و حوری و نهر و غلمان و تاج و تخت بهشتی، فقط تعبیر مادی نیز داشته باشند، هیچ منافاتی ندارد. محرومیت از لذاید، نقص است و جای اندوه و خوف دارد و برای انسان کامل (انسان بهشتی) عامل بازدارنده از کمال وجود ندارد.
بدیهی است که شما نمیتوانید این معانی را به یک انسان مادی و با زندگی حیوانی تفهیم کنید. اگر به آنها بگویید «نهر علم»، میپرسند کجاست؟ عرض و طول و عمقش چقدر است و به کجا میریزد؟ یا بگویید «آب حیات»، میپرسد آیا میشود یک بطری از آن را خرید؟! یا اگر بگویید صورتی چون ماه، خواهند گفت: ماه که زیبا نیست و کلی هم پستی و بلندی و چاله و چوله دارد. یا اگر بگویید «بیانی شیوا و شیرین» خواهند گفت: میزان شکر و شیرینیاش چقدر است و آیا این شیرینی برای دیابتیها ضرر ندارد؟ حال شما میخواهید با چنین ادراکهایی سخیف، از حیات معقول، حیات اخروی، کمال انسانی، بهشت و نعمتهایش سخن بگویید. بدیهی است که به جز روی برگرداندن و تکذیب عملی و به جز فحش دادن، سخن و پاسخی ندارند.
www.x-shobhe.com