پرسش : اتفاقات ناخواستهای که خدا میتوانست آنها را تغییر دهد (از کنکور تا ...)، مسیر زندگی من را تغییر داد و اکنون از سر لجبازی با خدا و اتفاقات، کاهل نماز نیز شدهام، اگر چه میدانم فایدهای ندارد! میخواهم این بحث را پیگیری کنم.
پاسخ : خداوند متعال، با سرنوشتها شناخته و دوست داشته نمیشود، بلکه سرنوشتها با شناخت، ایمان و محبت به او متغیر میگردد.
تصمیم خوبی گرفتهاید، همین تفکرها و پیگیریها - البته بدون غرض سوء و پیش داوری - سبب شناخت درستتر، بیشتر و عمیقتر میگردد که خود مقدمهی ایمان قویتر و زمینهساز برای عمل صالح میباشد که البته سرنوشتها را نیز متغیر مینماید.
این که فرمودهاند اصول دین (که سه اصل توحید – نبوت و معاد ریشه آن میباشد)، تحقیقی میباشد، برای همین است که شناخت و ایمانی مبتنی بر تفکر و برهان ایجاد شود.
نگاه ما به اغلب حقایق و واقعیتهای عالم هستی و زندگی فردی و اجتماعی خودمان، نگاهی سطحی میباشد؛ حتی اگر خدایی که میشناسیم را تعریف کنیم، خواهیم یافت که بیشتر «خدای موهوم وهم خودمان است، نه خدای حقیقی». تعاریف ما از بندگی، عبادت، دعا، سرنوشت، پیامدهای مطلوب و نامطلوب و ... نیز بیشتر همینطور است.
تقدیر و مقدرات:
البته که خداوند متعال "قادر متعال و فَعّال ما یَشآء" هست، اما معنایش این نیست که کار غیر علیمانه و حکیمانه نماید و یا نظام حکیمانهای را که بر عالم هستی مستولی نموده، بر هم زند.
به همین واژهی «قادر» توجه نمایید، از "قَدر" گرفته شده، و قَدر یعنی اندازهها. او خلق نموده، او اندازهها را گذاشته و بر اساس همین اندازهها نیز ربوبیت و هدایت مینماید.
« الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى » - همان خداوندی که آفرید و منظم کرد * و همان که اندازهگیری کرد (اندازهها را گذاشت) و هدایت نمود (الأعلی، 2 و 3).
●- قرآن کریم را بخوانیم. مکرر فرمود که روزی را او میدهد، ولی به اندازه – باران را او میفرستد، ولی به اندازه و ... – بنابراین وقتی اندازههای وقوع یک امری مهیا شد، قضا (وقوع) آن حتمی میشود، خواه مطلوب ما باشد یا نباشد.
●- البته تقدیر برخی از این مقدرات، باذن الله، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، در اختیار ما قرار داده شده و برخی دیگر خیر، و در اختیار ما نمیباشد. منتهی معنایش این نیست که حتماً به ضرر ما تمام شود، اگر چه به حسب ظاهر و هم چنین دید کوتاه ما و محکهای نادرست سنجش ما، مطلوبمان به نظر نرسند، یا بالعکس. چنان که فرمود: (... وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ... - چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است / البقره، 216)
راههای خروج از مشکلات و خیر شدن مقدرات:
بله، قادر و فعال خداست؛ کسی نمیتواند خودش را هدایت کند، حتی کسی نمیتواند با عبادت شبانه روزی، خودش را هدایت کند؛ بلکه اگر اراده کرد و خودش را در مسیر هدایت قرار داد و ظوابط را اطاعت و رعایت کرد، خداوند سبحان او را هدایت میکند « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ - خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد / البقره، 257»
●- در قرآن کریم، آیات بسیاری است که میفرماید: «خدا هدایت میکند – خدا گمراه میکند»، اما تبیین نموده که چه کسانی را هدایت و چه کسانی را گمراه مینماید. این یعنی چه؟ یعنی: همه بر اساس مقدرات و اندازههاست. مثل این که فرمود: ظالم را هدایت نمیکند.
●- بنابراین، خروج از مشکلات، آثار سوء حوادث و پیامدهای نامطلوب و در نتیجه خیر شدن مقدرات نیز به اراده و به قدرت اوست؛ اما آن نیز بر اساس "مقدرات و اندازهها" میباشد. یعنی شرط و شروطی دارد که باید لحاظ شود، تا خداوند متعال، بندهاش را به راههای خودش هدایت کند و به کمال برساند – راههای خروج را نشانش دهد و از بلاهای گمراه و هلاک کننده، محفوظش بدارد.
پس چون هر چیزی قَدر و اندازهای دارد، و چون انسان از موهبت عقل، وحی، اختیار و انتخاب نیز برخوردار گردیده است، همه چیز در سرنوشت آدمی، "مشروط" میشود، از جمله مقدرات و سرنوشتها. به عنوان مثال:
*- شرط تقوی:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ » (الأنفال، 29)
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما [نیروى] تشخیص [حق از باطل] قرار مىدهد؛ و گناهانتان را از شما مىزداید؛ و شما را مىآمرزد؛ و خدا داراى بخشش بزرگ است.
نکته: در این آیه، به چند امر مهم متذکر شده است. اول آن که خداوند متعال، فقط ایمان را نصرت میبخشد – دوم آن شرط برخورداری از تشخیص صحیح برای اهل ایمان نیز رعایت تقواست. با ابزاری که خودش موزون نیست، نمیتوان تشخیص صحیحی داد. و سوم آن که گاهی (بر اساس نظام علیت و قدرها)، گناهان گذشته سبب کجی راه و بروز نامطلوبها میگردد که در اینجا فرمود: آنها را میبخشم و میپوشانم، تا بتوانید درست تشخیص دهید.
شرط کار هدفدار و دشمنستیز (جهاد):
« وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ » (العنکبوت، 69)
ترجمه: و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههای خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.
نکته: هر نوع کار و تلاشی را "جهاد" نمینامند، بلکه جهاد کاری است که در جهت دشمنستیزی باشد، چرا که دشمن مانع از رشد و تعالی میباشد. و البته خداوند متعال تأکید مینماید که هر کار و جهادی نیز مقبول نیست و آثار هدایتی را در پی ندارد، بلکه باید در راه خدا باشد.
شرط نصرت دین خدا:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ » (محمد صلوات الله علیه و آله، 7)
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد.
نکته: موفقیت حقیقی، مطلوب و پایدار و هم چنین ثبات قدم، مستلزم یاری خداوند متعال میباشد – جز او، همه چیز ناپایدار و فانی است و جز به او، همه چیز متزلزل و در اضطراب است - و او نیز کسانی را یاری میکند، که به طرق متفاوت و به حد توان خود، به یاری دین خدا برخاسته باشند.
پس، تغییر مقدرات توسط او نیز مشروط میباشد.
لجبازی و دشمنی با خدا:
لجبازی و دشمنی با خداوند سبحان، منّان، رحمان و ربّ العالمین، که از وسوسهی ابلیس لعین و سایر شیاطین انس و جنّ است نیز بیش از هر تصور دیگری، توهمی میباشد.
چنان که مرقوم نمودید و هر عقل سلیمی نیز گواهی میدهد، هیچ نتیجهای به جز خسران بیشتر ندارد. مگر کسی میتواند پروردگار عالم را به عجز درآورد و یا شکست بدهد؟! پس چرا آدمی به جای آن که خودش را به رشتهی محبت، رحمت و قدرت الهی که تنها "ولیّ – سرپرست و یار" میباشد وصل کند، به لجبازی و عداوت با خالق، مالک، ربّ و رازقش بپردازد و حال که میداند بازگشتش هم نیز به سوی اوست:
« وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ » (الشّوری، 31)
ترجمه: و شما در زمین درمانده کننده [خدا] نیستید، و جز خدا شما را سرپرست و یاورى نیست.
قانون خدا:
از جمله قوانین حاکم بر عالم هستی (قَدرها) این است که دشمنی با خدا، به خود انسان (یا جنّ) بر میگردد.
خداوند خالق، قادر و سبحان که (مانند بافتههای تورات و ...) با بندگانش کُشتی نمیگیرد؛ بلکه نظام آفرینش، قَدرها و سرنوشتها را چنین قرار داده که هر گونه کفر، دشمنی، لجاجت، خدعه، مکر و ...، علیه اراده و امر او، علیه دین او، علیه پیروان حقیقی دین او، به خود دشمنان بر میگردد؛ لذا مکرر فرمود که «استهزاء نمیکنند، مگر خودشان را» - «با خدعه فریب نمیدهند، مگر خودشان را» - «گمراه نمیکنند، مگر خودشان را» - «ظلم نمیکنند، مگر به خودشان» و ... .
چه کنیم؟
بنابراین، باید دوست شناس و دشمن شناس باشیم؛ نه این که با خدای دوست (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا) دشمنی و لجاجت کنیم و با شیطان دشمن (إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ)، دوستی و همراهی نماییم. تولا و تبرا یعنی همین.
کفر و شرک مردمان، اولین خواست ابلیس و شیاطین لعین است، اما اگر کسی را به دام بیاندازند (یعنی خودش تسلیم شود)، نه تنها به این حد بسنده نمیکنند، بلکه القا میکنند که خداوند را نفی و انکار نکن، بلکه قبول کن، اما با او دشمنی کن!
از اینرو، ابتدا استغفار کنیم، یعنی از او بخواهیم که جهالتها، غفلتها، مواضع نادرست و گناهان گذشتهی ما را ببخشد تا عواقبش دامنگیر ما نشود و بتوانیم دوباره برخیزیم – سپس توبه کنیم، یعنی به سوی او بازگردیم، تا رشد و تقرب یابیم، در ظل محبت و رحمت دوست قرار گیریم و سرنوشتمان، دگرگون شود. آن وقت به هر امری، با بصیرت نگاه خواهیم نمود و چه بسا همین که داریم نیز به خیر ما تمام میشود و یا راهکارهای دیگری مقابل ما قرار گیرد.
« وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ » (هود علیه السلام، 90)
ترجمه: و از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است.
●- پس، هر که هستیم و هر چه که هستیم و با هر سابقهی سویی که داریم، حتی یک لحظه را نیز از دست دهیم، همین الان، وصل شویم. کسی خبر از لحظهی دیگر خود ندارد. پس فرصت داده شده از سوی محبوب را [به رغم جفاهای ما] غنیمت شماریم.
www.x-shobhe.com
روشنگران این مظلب را اضافه می کند:
ما قصد نداریم وانمود کنیم که تحمّل شکست ها، سرخوردگی ها و ناکامی ها در زندگی کار ساده ای است.اما یک نکته خیلی مهم را فراموش نکنید. این دنیا با تمام تلخی هایش بسیار بسیار زودگذر و کوتاه است اما حیات پس از مرگ یک حیات ابدی است که هرگز پایان نمی یابد.عاقلانه این است که اگر کسی تمام حیات دنیایی اش را هم با ناکامی گذرانده باشد نباید اجازه دهد که در حیات ابدی نیز گرفتار ناکامی شود.ایمان به خدا و یا انکار خدا ،نفع و ضرری برای خدا ندارد ؛نفع و ضررش به خود ما برمی گردد.اگر با خدا قهر کنیم این ما هستیم که لطمه می خوریم و ناکامی هایمان به اوج می رسد!