پرسش : چرا خداوند متعال، خودش راه کمال را به ما نشان نداد و از انسان (پیامبر) استفاده کرد مگر نمیتوانست؟
پاسخ : آیا هیچ میپرسیم: در هدایت تکوینی، چرا برای نور و انرژی، خورشید را آفرید، و برای تأمین آب، ابر را آفرید و باران را نازل نمود، و یا برای تأمین مایحتاج حیات، گیاهان و حیوانات را خلق نمود و این نیازها را مستقیم برطرف ننمود؟! چرا برای زاد و ولد، مرد، زن (نر و ماده) و نطفه آفرید و مستقیم خلق ننمود؟! اگر چه هر چه هست را خودش مستقیم خلق کرده است.
اگر دقت کنیم، پرسش از این که چرا خداوند فلان کار را مستقیم انجام نداد، به این معناست که چرا به جز "خداوند متعال و من"، موجودات دیگری هم هستند و هر کدام در چرخهی حیات، جایگاه، نقش، اثر و تکلیفی دارند؟!
تعمق، مطالعه و پرسش در مورد فعل خداوند سبحان بسیار خوب و لازم است، چرا که موجب شناخت بیشتر فاعل میگردد، اما مطالعه و پرسش نیز باید بر اساس اصول درست و در چارچوب منطقی باشد. به عنوان مثال:
●- آیا یقین داریم که خداوند خودش راه کمال را به نشان نداده است؟
●- مگر فعل خداوند و آن چه که انجام میدهد، به خاطر ناتوانی از انجام کاری دیگر است؟
●- آیا آن چه به ذهن مخلوق ناقص خدا رسیده، برتر از علم و حکمت الهی است که میپرسد: «چرا به جای آن کار، این کار را نکرد، مگر نمیتوانست؟»
قضاوتهای نادرست:
اگر دقت شود، طرح اینگونهی پرسش، مبتنی بر چندین قضاوت نادرست است، که عبارتند از:
یک – علم و فعل خداوند متعال [العیاذ بالله] برتر و احسن نبوده است؛
دو – علم و حکمت بشر، بیشتر از خالقش میباشد؛
سه – فعل خدا [العیاذ بالله] به خاطر ناتوانی از انجام فعل دیگری بودی است!
در این نوع نگاه به افعال الهی، بشر ابتدا گمان میکند که رأی و نظرش درست است، علمش کامل است، و آن چه به ذهن بشر رسیده "احسن" است! سپس میپرسد: «چرا خدا چنین نکرد، مگر نمیتوانست؟!» در واقع ابتدا علم خداوند سبحان را باور ننموده و سپس در مورد قدرتش تردید نموده است!
بشر با این عقل ناقص و علم اندک، در مورد فعل خدا و نظر خودش، قیاس و قضاوتی انجام داده و به این نتیجه رسیده که نظر خودش بهتر است، و حال میپرسد: «پس چرا او چنین نکرد، [العیاذ بالله] علمش را نداشت و یا توانش را نداشت»؟!
* – بدیهی است که "فعل خدا"، مبتنی بر علم، حکمت، مشیّت، اراده، قدر (اندازه گذاریها) و قضای خودش میباشد و نه رأی و نظر مخلوقات و بندگانش؛ اگر چه از علیم، حکیم و قادر نیز به جز این انتظار نمیرود. او "أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ" است، پس کاملترین و بهترین طرق هدایت تکوینی و تشریعی را نیز خودش میداند و وضع نموده است.
«اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» (غافر، 64)
ترجمه: خداوند کسی است که زمین را برای شما جایگاه امن و آرامش قرار داد و آسمان را همچون سقفی (بالای سرتان)؛ و شما را صورتگری کرد، و صورتتان را نیکو آفرید؛ و از چیزهایی پاکیزه به شما روزی داد؛ این است خداوند پروردگار شما! جاوید و پربرکت است خداوندی که پروردگار عالمیان است!
چرا خودش مستقیم راه کمال را به ما نشان نداد، مگر نمیتوانست؟
ریشهی این پرسش، که از دیرباز [حتی زمان نزول وحی به انبیای الهی علیهم السلام] مطرح بوده، در جهل و تکبر از یک سو، و حسادت از سوی دیگر بوده میباشد و معدودند کسانی که فقط به خاطر شناخت حکمتها، در پی پاسخ چنین پرسشهایی بر میآیند.
از همان موقع میگفتند: چرا وحی به او نازل شد و مستقیم به خودمان نازل نگردید؟ و چرا خدا معجزاتی را که ما تعیین مینماییم و سفارش میدهیم نمیفرستد، مگر قدرتش را ندارد؟! و البته خداوند متعال و هادی، خود پاسخ هر دو پرسش را در کلام وحی داده است.
*- در پاسخ پرسش اول میفرماید: خالق، مالک، رب، هادی، علیم و حکیم اوست، پس اوست که میداند چگونه هدایت نماید و رسالتش را کجا قرار دهد:
« وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا کَانُوا یَمْکُرُونَ » (الأنعام، 124)
ترجمه: و چون آیتى برایشان بیاید مىگویند: هرگز ایمان نمى آوریم تا اینکه نظیر آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نیز] داده شود (مستقیم به خودمان وحی شود)! خدا بهتر مىداند رسالتش را کجا قرار دهد به زودى کسانى را که مرتکب گناه شدند به [سزاى] آنکه نیرنگ میکردند در پیشگاه خدا خوارى و شکنجهاى سخت خواهد رسید.
*- و در پاسخ پرسش دوم میفرماید: البته که خداوند قادر است هر چه میخواهد انجام دهد، اما فعل خدا هیچ گاه با علم و حکمت او تعارض نخواهد داشت و معجزه بازی و سرگرمی نیست که بر اساس سفارش شما انجام گردد، بلکه معجزات نیز مبتنی بر علم، حکمت و مشیت الهی میباشد:
« وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ یُنَزِّلَ آیَةً وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ » (الأنعام، 37)
ترجمه: و گفتند چرا معجزه اى از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است؟ بگو بىتردید خدا قادر است که پدیدهاى شگرف فرو فرستد لیکن بیشتر آنان نمىدانند.
هدایت مستقیم:
باید ابتدا تأملی نماییم که "هدایت مستقیم" یا "نشان دادن مستقیم راه کمال"، یعنی چه؟! آیا منظور این است که هیچ اسم، نشانه و آیهای در کار نباشد؟! یا منظور این است که وحی به خودمان نازل شود؟!
الف – در پاسخ پرسش اول، مبرهن است که هیچ چیزی، بدون اسم، نشانه و آیهاش شناخته نمیشود. هم خداوند متعال با نشانههایش شناخته میشود، هم خودتان خود را با نشانههایتان میشناسید و هم هر چه در زمین و آسمان است، با نشانههایش شناخته میشود، چنان که امروزه دانشمندان غربی نیز میگویند: «علم یعنی نشانه شناسی». بنابراین، هر هدایتی نیز با نشانههای هدایت صورت میپذیرد. با یک علامت، نشان میدهند که راه کدام است، لغزندگی کجاست، دره کدام سمت است، کجا میشود سبقت گرفت، و کجا نباید سبقت گرفت و ... .
ب – و اما در پاسخ پرسش دوم، اگر چه میتوان بحث از حکمت خلقت، ظرفیتها، نقش تعیین شده و تکالیف نمود، اما واقع این است که هم هدایت تکوینی به دست اوست و هم هدایت تشریعی و همه را خودش مستقیماً انجام میدهد.
وحی [در هدایت تشریعی] را به خودمان نیز نازل نموده است؛ همان طور که به پیامبرش صلوات الله علیه و آله فرمود: « إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ – ما به تو کتاب را به حق نازل کردیم / النساء، 105»؛ به تمامی انسانها میفرماید: ما کتاب، آیات، برهان و نور هدایت را به خودتان نازل نمودیم:
« وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ » (النّور، 34)
ترجمه: و قطعا به سوى شما، آیاتى روشنگر و خبرى از کسانى که پیش از شما روزگار به سر برده اند و موعظهاى براى اهل تقوا فرود آوردهایم.
« یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا » (النساء، 174)
ترجمه: اى مردم در حقیقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است و ما به سوى شما نورى تابناک فرو فرستادهایم.
دو تفاوت اساسی:
دو تفاوت اساسی میان انبیای الهی علیهم السلام و نوع بشر، در برابر وحی و هدایت وجود دارد:
یک – آنها وحی را با جان، عقل و قلب دریافت مینمودند و مطیع امر الهی بودند؛ اما نوع بشر معمولاً اصلاً وحی را دریافت نمیکند، قرآن مجید را پشت سرش میاندازد و حتی زحمت یک بار مطالعه را به خودش نمیدهد! بعد معترضانه میپرسد: «چرا به خودم نازل نشد»؟!
دو – انبیای الهی که خود علیم و حکیم بودند، در کار خدا دخالت و فضولی نمینمودند، نظر و رأی خود را برتر و احسن نمیدانستند، و تعیین و تکلیف نمینمودند که خداوند متعال وحی را چگونه به آنها برساند؛ آیا در خواب وحی نماید، یا در بیداری، به واسطه فرشته وحی نازل نماید و یا شخص جبرئیل علیه السلام؟ اما نوع بشر یا اصلاً خود را مخاطب وحی قرار نمیدهد و یا اگر مخاطب قرار داد، معترضانه میپرسد که «چرا از این طریق به من رساند، مگر نمیتوانست از طریق دیگری برساند و یا مستقیم به خودم برساند؟!» و حال آن که همین وحی نیز مستقیم به خودش میباشد، و خداست که میداند آن را چگونه بفرستد؟