پرسش :در کلاس درس تاریخ، استادمان مطرح کرد که مومن نمیتواند تحقیق کند؛ چون به ایمان رسیده و ایمان یعنی باور قلبی (درس درباره مسایل تاریخ اسلام مثل حمله به ایران در زمان عمرو ورود اسلام به ایران با شمشیر و نه صلح و...)
پاسخ :
اگر خودش میگوید: ایمان یعنی باور قلبی و مؤمن به باور قلبی رسیده است، دیگر چه ربطی به جنگ و صلح دارد؟ این که مغلطهای آشکار میباشد.
هیچ غصه نخوردید، تنها نیستید، بسیاری از اساتید طبق اهداف برنامهریزی شده، موظف شدهاند که در ایمان مسلمانان رخنه کنند، حتی قرآن را دست میگیرند و با استناد به آن دروغ میبافند. حتی در سطح دکترا.
اما بعد، استاد شما یا واقعاً بیسواد است و بدتر آن که بیتفکر، تعقل و تعمق حرف میزند، یا خیر، میداند، تعقل هم دارد، اما مغرض است و فقط میخواهد حرفی غلط بزند و یا هر دو.
قطعاً او اصلاً نمیداند "ایمان" یعنی چه؟ حتی از مرحلهی پایینتر از آن که "اسلام" میباشد نیز خبری ندارد. از قرآن و آموزههای اسلامی و نیز احکام نیز بیخبر است؛ وگرنه دست کم اولین اصل احکام که میفرماید: «اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نیست» را میخواند و نمیگفت که مؤمن نمیتواند تحقیق کند.
ایمان، تعریف دارد، شدت و ضعف و مرتبه و بالتبع نقص و کمال هم دارد. مثل علم، مثل قدرت، مثل نور و یا هر چیز دیگری.
قطعاً ایمان، رسیدن به یک اطمینان و امنیت قلبی است که بدون تحقیق حاصل نمیگردد و بعد از حصول نیز با تحقیق کامل و کاملتر میگردد. پس اتفاقاً این مؤمن است که دائماً در حال تحقیق و کمال بخشیدن به دین، اعتقادات و ایمان خود است.